جدول جو
جدول جو

معنی امید بلخی - جستجوی لغت در جدول جو

امید بلخی
(اُ دِ بَ)
میرزا امتیاز... شاعر و از بزرگان بلخ بوده و در همانجا وفات یافته. از اشعار اوست:
تاگشت شمع روی تو از انجمن جدا
پروانه از فراق جدا سوخت من جدا
هر یک بیاد زلف و رخش میخورند خون
ریحان جدا بنفشه جدا یاسمن جدا
از یک کرشمه ای که تو دادی بکوه و دشت
مجنون جدا هلاک شد و کوهکن جدا.
(از صبح گلشن ص 38) (از الذریعه قسم 1 از جزء 9 ص 96).
و رجوع به فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ نِ بَ)
محمدامین. شاعر و از ملازمان بابر میرزا (قرن 9 هجری) بود و در استرآباددرگذشت. وی پدر امینی بلخی سمرقندی است. از اوست:
ای سیه چشم خطائی مرغ جان را با تو انس
وز سیه چشمان دیگر همچو آهو دل برم.
(از ترجمه مجالس النفایس چ حکمت ص 43) (از الذریعه قسم 1 از جزء 9 ص 104) (از فرهنگ سخنوران). و رجوع به امینی بلخی سمرقندی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دِ بَ)
نوعی از امرود است که درخت آنرا به بید مشگ پیوند کرده اند و در اصفهان یافته شود. (از فلاحت نامه)
لغت نامه دهخدا
(اَ نیِ بَ)
ابوسراقه عبدالرحمان احمد بن نجار. از شعرای دورۀ غزنوی و از مداحان محمود غزنوی بوده. رجوع به ابوسراقه در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ)
فخرالعلماء و زین الفضلا حمیدالدین عمر بن محمود. از مشاهیر علما و معارف حکما بود. رجوع به حمیدالدین محمودی و رجوع به مجمع الفصحا ج 1 ص 198 و 199 شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
ابوالحسن شهیدبن حسین جهودانکی بلخی. شاعر و متکلم و حکیم قرن چهارم هجری (متوفی 325 هجری قمری). او را با ابوبکر محمد بن زکریای رازی مناظراتی بوده و هر یک بر دیگر نقضی و ردی داشته است. شهید در خطنیز استاد بود و اشعار عربی هم میسرود. وی از بلخ بچغانیان نزد ابوعلی محتاج رفت و از جملۀ ممدوحان اونصر بن احمد سامانی و ابوعبدالله محمد بن احمد جیهانی را ذکر کرده اند. رودکی در رثای او قطعه ای سروده. شهیدمانند رودکی نزد شعرای بعد از خود مورد احترام بوده و او را در ردیف رودکی قرار داده اند. (فرهنگ فارسی معین). رادویانی در ترجمان البلاغه از او نقل میکند:
عذر با همت تو بتوان خواست
پیش تو خامش و زبان کوتاه
همت شیر از آن بلندتر است
که دل آزار باشد از روباه.
و همو بیت ذیل را در ترجمان البلاغه شاهد آورده است:
به تیر از چشم نابینا سپیدی نقطه بردارد
که نه دیده بیازارد نه نابینا خبر دارد.
و رجوع به لباب الالباب عوفی ج 2 ص 3، 5، 6، فهرست ابن الندیم، عیون الانباء، ترجمان البلاغۀ رادویانی ص 107، مزدیسنا و... ص 20، مجمع الفصحاء ج 1 ص 303، سبکشناسی بهار ج 2 ص 2، 54، تاریخ مغول عباس اقبال ص 540، تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 5، تاریخ علوم عقلی ذبیح الله صفا ص 202، 204، دانشوران خراسان ص 364، شرح حال و اشعار رودکی، خاندان نوبختی عباس اقبال ص 108 و المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 176 شود. رادویانی در ترجمان البلاغه قصیدۀ ملمع ذیل را از او نقل می کند:
یری محنتی (؟) ثم یخفض البصرا
فدته نفسی تراه قد سفرا
داند کز وی بمن همی چه رسد
دیگرباره ز عشق بی خبرا
اما یری و جنتی معصره (؟)
و سایلاً کالجمان مبتدرا
چو سد یأجوج بایدی دل من
که باشدی غمزگانش را سپرا
فضل حلمی و خاننی جلدی
من یطیق القضاء و القدرا
وگر بدانستمی که دل بشود
نکردمی بر ره بلا گذرا.
شاعران پس از وی به نیکی از او یاد کرده اند:
کاروان شهید رفت ازپیش
وآن ما رفته گیر و می اندیش.
رودکی.
شاعرانت چو رودکی ّ و شهید
مطربانت چو سرکش و سرکب.
منوچهری.
وآنگاه که شعر پارسی گویی
استاد شهید و میر بونصری.
منوچهری.
از حکیمان خراسان کو شهید و رودکی
بوشکور بلخی و بوالفتح بستی هکذی.
منوچهری.
گرچه بد است پیش از این در عرب و عجم روان
شعر شهید و رودکی نظم لبید و بحتری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(مُ دِ بَ)
ملا مفید بلخی، از شاعران قرن یازدهم هجری است. از اوست:
خارخار طمع از هیچکسی نیست مرا
مرغ تصویرم و در دل هوسی نیست مرا
همچو نی سربه سر افتاده گره در کارم
جز لب لعل تو فریادرسی نیست مرا.
و رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ص 441 و فرهنگ سخنوران تألیف خیام پور شود
لغت نامه دهخدا